به نام خدای مهربان

آینده‌ای که شاید تکراری از گذشته باشد

در سال 1425 در 66 سالگی توی کاشان و در یک رستوران بیرون بر نشستم و دارم مهمترین اتفاقات حدود 20 سال اخیر رو بدون فیلتر و تحریف براتون مرور می‌کنم:

جهانی رو تصویر میکنم که احتمال وقوعش بسیار پایین بود اما رخ داد. این 20 سال به 2 زمان 10 ساله تقسیم شد که 10 سال اولش جنگ بود و 10 سال دومش تقریباً تثبیت. البته چون داروهام رو عوض کردم ممکنه کمی ذهنم یه جاهایی رد بده ولی تمام تلاشم رو میکنم که مسلسل‌وار صحبت کنم و که جمع‌بندی داشته باشم.

جنگ‌های منطقه‌ خاورمیانه بالاترین حد خودش رو تا سال 1410 تجربه می‌کرد، جبهه امریکا، انگلیس و اسرائیل با دست‌های پشت‌پرده‌ای مثل آلمان و فرانسه و ایتالیا که داستان رو با حماس در فلسطین شروع کردن، به یمن و لبنان رسید و در ادامه با غیرت ایران جنگ 8 ساله دیگری در زمین بازی عراق و سوریه ادامه پیدا کرد. این زمین بازی خیلی زود با همکاری عرب‌ها، مرزهای ایران رو تا حدی درگیر کرد که جنوبی‌های خونگرم و کردهای غیور تصمیم خودشون رو گرفتن و به عربستان و امارات و آذری زبان‌هامون به ترکیه پیوستن. خاورمیانه بین 2 تا پولدار تقسیم شد و خلیج عربی شمالی و جنوبی به نام‌های عربستان و امارات ثبت شد(دیگه خبری از فلسطین و بحرین و قطر و کویت و بقیه دوستان به شکل کشور نبود).

در این میان روسیه و ترکیه و چین هم در زمینی دیگه پیشروی کردن. روسیه از کشورهای حوزه آسیای میانه اکراین و بلاروس و قزاقستان و ارمنستان و باکو رو مال خود کرد و ترکیه هم عضو اتحادیه اروپا شد. چین هم تایوان رو گرفت. در این مدت دست پوتین چند باری رفت تا شاسی جنگ هسته‌ای رو فشار بده که نشد که بشه تا اینکه مرد و مدودف جای اون رو گرفت. به جای اون کره شمالی خر شد و کره جنوبی رو همچون هیروشیمایی در هم کوبید و از خاکش در حال بهره‌برداریه.

در امریکا جنگ‌‌های داخلی بین جمهوری‌خواه و دموکرات‌ها بالا گرفت. هرج و مرج تمام امریکا و فرا گرفت و آلمان نازی با تمام توان به کمک شرکای قبلی، چین و روسیه‌ای که کسی فکرش رو نمی‌کرد امریکا رو از اون بالا و رأس قدرت پایین آوردن.

ایران مستعمره روسیه شد و حکومتش به 2 بخش مرکزی و شمالی تقسیم شد که هر بخش به صورت مستقل اداره می‌شد. باز هم منابع باقی مانده به داد ایران درمانده رسید و زمین و حیوانات باعث شدن صنعت کشاورزی و دامپروری شکلی تازه به خودش گرفت.

یه جورایی انگار خوب شد. دیگه طمع کشورگشایی و چنگ و دندون نشون دادن از بین رفت و قدرت ها سر جاشون نشستن. انگار ایران و امریکا دستشون رو شده بود و همه تلاش کردن تا تکلیف این 2 تا رو معلوم کنن.

جنگ‌های جهانی و همه جانبه باعث شد تا سرعت تکنولوژی پایین بیاد و قدرت‌ها نتونستن به اون شکلی که تصور میشد کارشون رو پیش ببرن. جمعیت افراد میان سال و پیر بدلیل جنگ و قحطی‌ و بیماری‌های شیمیایی نزدیک که کمترین آمار شد. افراد جوان‌تر از دهه دوم 1400 به سنت قدیم در حال ازدواج کردن و تشکیل خانواده‌های 3 تا 4 نفری هستن.

چی فکر میکردیم چی شد؟

ساحل بابلسر، متل‌قوی رامسر و مرداب انزلی محلی برای عشق و حال روس‌ها و چینی‌ها. چند سالی هست که دانشکده مدیریت دانشگاه تهران دیگه دوره‌های MBA , Post MBA , DBA برگزار نمیکنه و کسب دانش برای طبقه‌ای از افراد جامعه که شرایط بهتری دارن مهیا شده.

فقط خلیج عربی و روسیه سهم اصلی منابع نفتی و گازی رو در اختیار داره و سایر کشورها با آرامش ازشون خرید میکنن. حتی خودمون هم دیگه چون روز ملی شدن صنعت نفت نداریم مشتری منابع ازشون هستیم البته که سهمیه‌ اندکی داریم خداروشکر.

پول هم چندتا بیشتر نداریم و نیاز نیست هر روز بریم داخل وب سایت ww.tgju.org ارزها رو چک کنیم. واحدهای پولی پوند، یورو، روبل، یوان و ریاله. از ارز دیجیتال هم فعلا خبری نیست میگن حدود 13هزارتا شده اونم به یوان.

کسب و کارها خیلی محدود شدن و واحدهای تولیدی اکثراً تعطیل شدن. اکثر اقلام مصرفی دارن وارد میشن و به جاش شغل‌های خدماتی جون تازه‌ای گرفتن و رقابت در مزیت سازیه. مثلاً من در کافه‌ای که دارم به افرادی که مشتری وفادار من هستن اشتراک رایگان سوارکاری و قایق سواری در دریاچه رو میدم. اقلیت‌ها دیگه در اقلیت نیستن و مثل بقیه زندگی و کارشون رو دارن. شاید باورتون نشه در ایران 4 تا زبان در حال استفاده روزمره‌س از قبیل روسی، انگلیسی، چینی و کمی فارسی.

کارکردن باز شده مثل قدیما که از صبح خروس خون تا بوق سگ مشغول بودیم. چون هر چی بیشتر کارکنی بیشتر درآمد داری. دیگه توی شهر انقدری ماشین نمیبینی چون خیلی گرون شده و هر کسی توان خریدش رو نداره. بیشتر پیاده میریم و برای جابه‌جایی شهری از اتوبوس و قطار استفاده میکنیم. البته هواپیما هم هست فقط به صرفه نیست.

مسکن‌سازی در ایران شده مثل دوران استالین و لنین که ساختمان های مسکونی در شهرهای بزرگ به شکل انبوه‌سازی یک شکل در حال انجامه به جز افراد خاصی که خانه‌های مستقل دارن و شهرهای شمالی که شکل خاص خودش رو داره.

واقعاً مشکل مسکن تا حد زیادی حل شده چون دولت کار و مسکن رو میده و تو با درآمدت میتونی روزمره خودت رو مدیریت کنی. اتحادیه مشاوران املاک دیگه کارایی نداره و کاسبی شهرداری از خلافی ساختمان به صفر رسیده.

در ارتباطات کاری و زندگی‌ها چون بخشی از مهاجران خارجی هم در کنارمون هستن کمی رنگ و بوی متفاوتی نسبت به قبل پیدا کرده و کمتر زندگی ها و کارها به حاشیه میره. بیشتر شبیه یک کشور صنعتی هستیم. البته در شهرها بیشتر تا این نقطه.

نتیجه‌گیری:

در جامعه‌ای که جنگ زده و مستعمره یک کمونیست شده است. قاعدتاً پیشرفت و آینده پیش رو خیلی در دست عوام مردم نخواهد بود لذا فردی گرایی بیشتر و منفعت جمعی کمتر به چشم خواهد خورد. در گوشه کنار کشورهای مشابه در قبل و همانند همیشه گروه یا توده‌ای در پی همگرایی جهت انجام اقداماتی در جهت منافع کشور یا خروج از این سلطه‌ها بر می‌تابند که نتیجه آن در بلندمدت قابل مشاهده خواهد بود.

بدلیل شرایط اقتصادی مشهود و عدم دستیابی به تکنولوژی یا ابزار مناسب برای زندگی و کار با شرایط بهتر و روزآمد، دانش قبلی ته‌نشین شده و به مروز زمان اعتبار و کارکرد خود را از دست می‌دهد و میزان وابستگی به بالاترین حد خود خواهد رسید. اعتماد به نفس و تلاش برای رقابت در ابتدا با شدت بالایی صورت گرفته اما بدلیل عدم حصول نتیجه در مدت زمان پیش بینی شده، انگیزه سرکوب شده و افسردگی ناشی از عدم بازدهی و راندمان فراگیر خواهد شد.

بدلیل پایین بودن توان و هزینه بر بودن نوسازی و بهسازی زندگی و شغلی، افراد تمایلی به مشارکت گروهی و حل مشکلات جمعی نداشته و سعی به انجام موارد به صورت فردی و نهایت جامعه محدود خانواده هدف خواهد بود که به آن برای بقا بیشترین اعتماد را دارند. لذا اشتراک زندگی و درآمد در جامعه کوچکی تقسیم خواهد شد.

بدلیل سکون و کمبود تغییر قدرت اراده و تصمیم‌گیری به حداقل ممکن نزول پیدا خواهد کرد و به علاقگی و عدم توجه به خواسته دیگران توسعه خواهد داشت.

بدلیل عدم تعامل و کوچک بودن جوامع زندگی و کاری، تنش و هرج و مرج به پایین‌ترین سطح خود خواهد رسید و تنبلی و تن پروری شایع خواهد شد.

کودکان و خردسالان خیلی زود بدلیل عدم سرگرمی‌های درخور جذب کار خواهند شد و خلاقیت و توان کشف کمرنگ خواهند شد.

حاکمیت و دولت بدلیل منافع بالادستی کمتر اجازه پیشرفت فردی خواهد داد و در نتیجه جامعه کارگری تکثر بیشتری خواهد داشت.

اینجا در کاشان در این رستوران من روزانه تعداد سفارش نان کنار غذا را بیشتر از خود غذا از سوی مشتری دارم اما از طرفی مشتریانی از جنس کارخانه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی دارم که تعداد سفارششان بیشتر می‌شود